چشمان عشق

ساخت وبلاگ

 و این منم

چشمان عشق...
ما را در سایت چشمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ساغرخانم داودی s-sagharkhanom بازدید : 219 تاريخ : يکشنبه 3 اسفند 1393 ساعت: 0:06

بنام خدای رنگین کمان

روزی مردی به سراغ زنی رفت واز او خوا ستگاری کرد وباهم ازدواج کردند آن ها بچه دار شدند ولی بچه شان ناقص بود وچشمانش هم کور بود یک روز مرد به سراغ طبیبی رفت و از او خواست  تا بچه شان را به بیمارستانی منتقل کند ولی طبیب این کار را نکرد و بچه شان را به بیمارستان منتقل نکرد چون آن بچه داشت ازدنیا میرفت و هیچکس هیچکاری نمی توانست برای آن بچه بکند .مادر بچه به پدر بچه گفت :« کی من را به بیمارستان می بری؟ بچه کجاست و چرا من او را نمی بینم؟»

مرد ناراحت شد وگفت :بچه مان مرده است. زن باور نکرد و باز هم همین جمله را تکرار کرد مرد هم جواب داد :« من داشتم با آقای دکتر حرف می زدم یک دفعه دیدم بچه مان مرده .گریه ام گرفت .دکتربه من گفت  دیگر هیچ امیدی برای زنده ماندن بچه شمانیست. پس دیگر گریه نکن » زن جیغی زدوازحال رفت. اوهم مثل بچه اش ازدنیارفت مرد/دیگر نمی دانست چه کارکندآخراودیگرتنها شدوبی کس وکار. دیگر هیچ شغلی نداشت. مادر وپدر او پیروناتوان شده بودندوهیچ کاری نمی توانستند انجام دهند. مرد بیچاره شده بود دیگرهیچ پولی نداشتوفقیروبی کس وکار شده بود.

                                                 تمام/ساغر داودی               

 

چشمان عشق...
ما را در سایت چشمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ساغرخانم داودی s-sagharkhanom بازدید : 181 تاريخ : شنبه 2 اسفند 1393 ساعت: 23:59

سلام بچه های خوبم

من ساغر خانم داودی دانش آموز کلاس سوم دبستان دخترانه ی قرآن و عترت هستم و هجدهم اسفند ماه 1393 به سن 9 سالگی می رسم . من علاقه ی بسیاری به قصه نویسی دارم و می خواهم در این وبلاگ قصه ها و دل نوشته هایم را بنویسم. پس منتظرقصه هایم بمانید و برایم پیام بگذارید.

دوستتان دارم .

دوست خوب شما ساغرخانم داودی

چشمان عشق...
ما را در سایت چشمان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ساغرخانم داودی s-sagharkhanom بازدید : 163 تاريخ : يکشنبه 3 اسفند 1393 ساعت: 0:07